کتاب های شهید آوینی پس از شهادتش، به چند گونه و مدل منتشر شد. دو عنوان از این کتاب ها را خودِ شهید برای انتشار آماده کرد و به انتشارات برگ سپرد. یکی کتاب آینه جادو و دیگری کتاب فردایی دیگر. در این میان کتاب دیگری هم بود که شهید آوینی آن را آماده کرده بود اما به جایی ارائه نداد؛ کتابی با نام فتح خون.
شهید آوینی احتمالا این کتاب را در سال 66 نوشته و فقط دو فصل ششم و نهم آن را به مجلات سوره و کتاب مقاومت داده بود اما فرصت نکرده بود که همه آن را آماده و برای چاپ به ناشر بدهد.
در نسخه دستنویس و حتی تایپ شده کتاب که آقای آوینی در آن ها ویرایش هایی انجام داده هم فصل دهم که مربوط به روز عاشوراست، خالی است و البته در چاپ جدید این کتاب از سوی انتشارات واحه، تعدادی از یادداشت ها و دسنوشته های پراکنده و البته محدود در فصل جداگانه ای با نام تماشاگه راز آمده است.
در میان کتابهای بسیاری که دربارة واقعة عظیم کربلا نگاشتهشدهاند، کتابهایی که نویسندگانشان کوشیدهاند علاوه بر ابراز شیفتگی و بیان عظمت واقعه و مظلومیت سیدالشهدا و یارانش، نقبی به حقیقت ماجرا بزنند و در حد توان خود، پرده از راز بزرگ کربلا بردارند، اندک هستند. «فتح خون» سید مرتضی آوینی از این معدود کتابهاست.
متن کتاب، از دو پارة کلی تشکیل شده است. پارة اول که متن اصلی کتاب است، به شرح و بیان وقایع و توصیف ماجراهای پیشآمده از رجب سال 60 تا محرم سال 61 هجری میپردازد; و پارة دوم که از زبان «راوی» روایت میشود، تحلیل و رازگشایی همان وقایع و ماجراهاست و در واقع بخش برجستة کتاب نیز همین است.
راوی در «فتح خون» از موضع یک انسان عارف سخن میگوید که زمین را آینة آسمان میبیند و به ظواهر کفایت نمیکند و میکوشد در مخاطبه با انسان امروز، او را از پوستة واقعة عاشورا فراتر برد و چشم باطنش را باز کند، تا بتواند عمق واقعه را دریابد.
یکی از مفاهیم مورد توجه نویسنده در این کتاب، فرازمانی و فرامکانی بودن عاشورا و کربلاست. آوینی از «اصحاب آخرالزمانی امام عشق» سخن میگوید و از این که هر انسانی کربلایی دارد و عاشورایی. او واقعة عاشورا را نه فقط به مثابه یک اتفاق تاریخی، که به عنوان یک حقیقت کلی میبیند که میتواند برای هر انسان و در هر زمان و مکان تکرار شود.
عشق نیز از مفاهیم محوری «فتح خون» است. آوینی به تأسی از عرفای بزرگ، عشق را مدار و محور هستی میداند و امام را تجلی تام و تمام این عشق، عشقی که عقل نیز «اگر پیوند خویش را با چشمة خورشید نبرد» آن را تصدیق میکند. در حقیقت الگوی شهید آوینی برای تفسیر و تحلیل واقعة عاشورا، همین عشق آسمانی است.
شهید آوینی بخش اعظم «فتح خون» را در محرم سال 1366 به رشتة تحریر درآورد و در سالهای بعد، آن را ویرایش و تکمیل کرد. اما فصل دهم کتاب که باید به وقایع ظهر عاشورا میپرداخت، ناتمام ماندهاست. گویی آوینی این فصل را در عمل و با شهادت خویش به پایان رساندهاست.
فتح خون، در ده فصل روایت میشود: آغاز هجرت عظیم، کوفه، مناظرة عقل و عشق، قافلة عشق در سفر تاریخ، کربلا، ناشئةاللیل، فصل تمییز خبیث از طیّب (اتمام حجت)، غربال دهر، سیارة رنج و تماشاگه راز.
و این هم چند خط از آخرین فرازهای این کتاب:
فرشتگان عقل به تماشاگه راز آمده اند و مبهوت از تجلیات علم لدنّی انسان، به سجده در افتاده اند تا آسمان ها و زمین، کران تا کران ، به تسخیر انسان کامل درآید و رشته اختیار دهر به او سپرده شود؛ اما انسان تا کامل نشود، در نخواهد یافت که دهر، بر همین شیوه که می چرخد، احسن است. چشم عقل خطابین است که می پرسد: اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء… اما چشم دل خطاپوش است. نه آنکه خطایی باشد و او نبیند… نه ! می بیند که خطایی نیست و هرچه هست وجهی است که بی حجاب ، حق را می نماید. هیچ پرسیده ای که عالم شهادت بر چه شهادت می دهد که نامی اینچنین بر او نهاده اند؟
منبع : مشرق
درج دیدگاه