كتاب از “كوچه نقاشها” آغاز می شود، سفر دور و درازی را در 16 گذر طی می کند، از روزهای انقلاب و کوران جنگ می گیرد و در آخر باز هم باز می گردد به کوچه کودکی های راوی… همان کسی که در کنار شهید دکتر مصطفی چمران و در گروه شهید اصغر وصالی با عنوان “دستمال سرخها” در کردستان جنگید و تمام روزهای انقلاب و جنگ تحمیلی را مردانه ایستاد.
جوان باشی و روزگار انقلاب را تجربه نکرده و یا پیرتر باشی و آن حال و هوا را حس کرده باشی، فرقی ندارد “کوچه نقاش ها” را که باز کنی ناخودآگاه به محله کودکی های سید ابوالفضل کاظمی پا نهاده ای و او همانطور که در روزهای انقلاب و جبهه های جنگ ثابت کرده رفیق نیمه راه نیست و تا آخر راه تو را با خود می برد.
نه اینکه او تو را ببرد. تو خود از صداقت کلام و زیبایی لحظه های تلخ و شیرینی که بیان می کند همراهی اش می کنی تا گذر روزها را در کوچه نقاش ها نظاره گر باشی، روزهایی که مهم ترین قسمت تاریخ زندگی ات که نه تاریخ وطنت را در سینه دارد و آنچه را که دیده آرام آرام با تو در میان می گذارد.
راوی مردی است از نسلی که عشقشان زور بازو بوده و پهلوانی اما در عین حال بامرام اند و به عشق امام حسین (ع) از اینکه زور بازو را معیار کنند و بس، پرهیز می کنند. نماینده قشری است که در جریان اتفاقات بزرگی چون انقلاب و جنگ بوده اند و حماسه ها آفریده اند اما تا به حال مجالی برای بیان آنچه دیده اند، نداشته اند.
در گذرهای “کوچه نقاش ها” فرصتی به سید ابوالفضل کاظمی داده شده تا از هم نسلان خود سخن بگوید. “کوچه نقاش ها” در فضایی متفاوت با آنچه که تو از کتاب خاطرات یک رزمنده در ذهن داری غافلگیرت می کند و فارغ از هر کلیشه ای میهمان روزهایی می شوی که گاه از زبان قدیمی ترها شنیده بودی.
تهران قدیم را برای مخاطب به تصویر می کشد و از هیئات مذهبی تا کفتر بازی را برایت تعریف می کند و هنگامی که ذهن خواننده را درگیر درک فضای آن روز کرد به ناگاه او را به روزهای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی می کشاند. تا به خود می آیی می بینی داستان دچارت کرده و با آن پیش می روی.
این کتاب قدمی ازکلیشه های مرسوم خاطره نگاری فراتر نهاده است؛ نوع دیالوگ ها و لحن جذاب و بی پیرایه اش نسلی از حاضران در جبهه را به تو می شناساند که تا پیش از این با آن بیگانه بوده ای؛ از همراهی با حاج قاسم برای پیروزی انقلاب تا حضور کنار شهید دکتر مصطفی چمران و در گروه شهید اصغر وصالی با عنوان “دستمال سرخها” در کردستان همه و همه را با بیان خود می گوید جای بیان خودش و نسلش تا پیش از این خالی بود.
ابوالفضل کاظمی تا پایان جنگ تحمیلی در جبههها حضور داشت و بارها در عملیات مختلف مجروح شد. وی سال 1365 فرماندهی گردان میثم لشکر 27 محمدرسول الله (ص) را برعهده گرفت و همراه شهید اصغر ارسنجانی در عملیاتهای کربلای 5 و 8 حضوری فعال داشتند.
جدای از حضور در جبهه های جنگ تحمیلی و یا روزهای انقلاب داستان ازدواج وی و چند سطری که در پایان از همسرش می گوید گویای عواطف عمیق اما بیان نشده این نسل است که شاید کمتر مجالی برای نمودشان باشد اما همان چند سطر نیز آنچه را که باید، از احساسات مردی از جنس و فرهنگ گذشته به ما نشان می دهد.
راحله صبوری این قشر اجتماعی را باز آفرینی کرده و لهجه راوی را نیز حفظ کرده اما گاه این حفظ دیالوگ های خاص راوی از پرداخت خوبی برخوردار نشده و موجب می شود مخاطب در پاره ای موارد با ابهام روبرو می کند و گرنه از دیگر نظرها “کوچه نقاش ها” هم متنی پژوهشی برای بررسی واژگان تهران قدیم و فرهنگ آن روزگار است و هم اقدامی ارجمند و شایسته برای بیان نسلی که در حساس ترین روزهای تاریخ ایران حماسه آفریده اند و اما رو به فراموشی بودند.
درج دیدگاه